خدای را بسی شاکرم که از روی کرم پدر ومادری فداکار نصیبم ساخته آنان که وجودم برایشان همه رنج بود و وجودشان برایم همه مهر توانشان رفت تا به توانایی برسم و رویشان سفید گشت تا رویم سپید بماند آنان که فروغ نگاهشان گرمی کلامشان و روشنی رویشانم سرمایه های جاودانی زندگی من است آنان که راستی قامتم در شکستی قامتشان تجلی یافت
والدینی که بودنشان تاج افتخاریست بر سرم و نامشان دلیلیست بر بودنم چرا که این دو وجود پس از پروردگار مایه هستی ام بوده اند
اینک در برابر وجود گرامیشان زانوی ادب بر زمین می زنم و با دلی مملو از عشق محبت و خضوع بر دستشان بوسه می زنم ،حال این برگ سبزیست تحفه درویش تقدیم آنان .............
پدر
ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و بی پایدار می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق می دهی عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر هر چه دارم از تو دارم ای پدر
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:چه عجب
موضوعات مرتبط: نويسنده ، ،
برچسبها: